بر سرتاسر دریا کنار یکی نخل نیست که بدو ماند، نه شهریاری بر اورنگ نه ستارهیی تابان در گذر. چندان که سر بر سینهی یَشم خویش فروافکندشب به جستوجوی دشتها برمیخیزد تا در برابرش به زانو درآید. تنها گیتارها به طنین درمیآیند از برای جبریل، ملک مقرب، خصم سوگند خوردهی بیدبُنان و رام کنندهی قُمریکان.هان، جبریل قدیس!کودک در بطن ِ مادر میگرید.از یاد مبر که جامهات را کولیان به تو بخشیدهاند.لورکا نورسبز...
ما را در سایت نورسبز دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : agreenlightd بازدید : 43 تاريخ : چهارشنبه 8 شهريور 1402 ساعت: 12:32